Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4327 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Abgabe {f} U مالیات
Gebühr {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
Auflage {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U وضع مالیات
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
regressive Steuer U مالیات نزولی
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
Abgabe {f} U مالیات بندی
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
einziehen U مالیات بندی کردن
einziehen U مالیات وضع کردن
einziehen U مالیات اخذ کردن
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Rückzahlung {f} U پس پرداخت
Beilegung {f} U پرداخت
Regulierung {f} U پرداخت
Bezahlung {f} U پرداخت
Erstattung {f} U پرداخت
Einigung {f} U پرداخت
Ausrichtung {f} U پرداخت
Einzahlung {f} U پرداخت
Bestreitung {f} U پرداخت
Abzahlung {f} U پرداخت
Auszahlung {f} U پرداخت
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Barzahlung {f} U پرداخت نقدی
Akontozahlung {f} U پیش پرداخت
Barauszahlung {f} U پرداخت نقدی
Fälligkeit {f} U موعد پرداخت
Abfindung {f} U پرداخت خسارت
Einzahler {m} U پرداخت کننده
Kreditzahlung {f} U پیش پرداخت
Vorleistung {f} U پیش پرداخت
Vorschusszahlung {f} U پیش پرداخت
Vorschuss {m} U پیش پرداخت
Abschlag {m} U پیش پرداخت
Bezahlbarkeit {f} U قابلیت پرداخت
Abtragung {f} U پرداخت به اقساط
Ablauf {m} U موعد پرداخت
Depot {n} U پیش پرداخت
Bonus {m} U پرداخت اضافی
Einzahlungsschein {m} U برگه پرداخت
Einzahlungsschalter {m} U باجه پرداخت
Vorauszahlung {f} U پیش پرداخت
Vorauskasse {f} U پیش پرداخت
Vorkasse {f} U پیش پرداخت
Abzahlung {f} U پرداخت به اقساط
Anteil {m} U قابل پرداخت
Lohnzettel {m} U صورت پرداخت
Lohnbeleg {m} U صورت پرداخت
Lohnstreifen {m} U صورت پرداخت
unter dem Vorbehalt einer Zahlung U مشروط به پرداخت
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Glattstellung {f} [von etwas] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
Lohnfortzahlung {f} U ادامه پرداخت مزد
Geldüberweisung {f} U پرداخت بوسیله حواله
Abgabe {f} U پرداخت حقوق گمرکی
Einlösung {f} U پرداخت [سفته، بدهی]
Bankrott {m} U فقدان توانایی پرداخت
Abführung {f} U پرداخت [امور مالی]
Liquidation {f} [von etwas] [Börse] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
unbezahlbar <adj.> U غیر قابل پرداخت
Kasse gegen Dokumente U اسناد در مقابل پرداخت
Kasse vor Lieferung U پرداخت پیش از تحویل
Teilzahlung bei Geldstrafen U پرداخت قسمتی از جریمه
Anweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Zahlungsanweisung {f} U دستور پرداخت بانکی
Vorleistungen erbringen U پیش پرداخت کردن
in Vorlage treten U پیش پرداخت کردن
im Voraus zahlbar U قابل پیش پرداخت
Zahlungsauftrag {m} U دستور پرداخت بانکی
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Registrierkasse {f} U صندوق [محل پرداخت پول]
Gehaltsabrechnung {f} U صورت پرداخت [اصطلاح رسمی]
zahlbar <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
fällig <adj.> U قابل پرداخت [ پرداختنی ] [اقتصاد]
Vereinbarung von Teilzahlungen U توافق در پرداخت های قسطی
Brauchen Sie eine Anzahlung? U نیاز به پیش پرداخت است؟
Abzahlung {f} U بازپرداخت [پرداخت کامل اقساط]
Zahlbar mit [ Kreditkarte] . U قابل پرداخت با [کارت اعتبار] .
die Zahlung anmahnen U یادآوری کردن ارسال پرداخت
Geldautomat {m} U دستگاه پرداخت کننده پول
Ablösesumme {f} U پیش پرداخت اجاره خانه
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Versicherungsleistungen an Hinterbliebene U مزایای قابل پرداخت به وابستگان بازمانده
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
Auftrag {m} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
zahlbar sofort netto Kasse U قابل پرداخت نقدی خالص فوری
Mandat {n} U قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
Der Herr übernimmt die Rechnung. U این آقا صورتحساب را پرداخت می کند.
Die Dame übernimmt die Rechnung. U این خانم صورتحساب را پرداخت می کند.
Anzahlung {f} U پیش پرداخت [برای مثال در هتل]
Vorschuss in Bargeld U پیش پرداخت به نوع پول نقد
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
Bei den Zahlungsmitteln wird alles beim Alten bleiben. U شیوه های پرداخت تغییر نخواهند کرد.
Angeld {n} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
30 Prozent Anzahlung gegen befristete Bankbürgschaft U ۳۰ درصد پیش پرداخت در برابر ضمانت بانکی
Draufgabe {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Anzahlung {f} U پول بیعانه [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
Wir liefern nur gegen Vorauskasse [Vorkasse] . U ما منحصرا پس از پیش پرداخت [کالا را] ارسال میکنیم.
Kann ich mit einer Kreditkarte reservieren, und mit Bargeld bezahlen? U میتوانم با کارت اعتبار رزرو و با پول نقد پرداخت کنم؟
Ist es günstiger, wenn ich bar bezahle? U ارزانتر است اگر من پول نقد پرداخت کنم؟ [در هتل]
Fadenöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Droussierkrempel {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettöffner {m} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Garnettmaschine {f} U دستگاهی که آشغال بافت را قبل از پرداخت پارچه می گیرد [صنعت نساجی]
Zahlung erfolgt per Überweisung innerhalb von 14 Tagen nach Wareneingang. U پرداخت بوسیله حواله در خلال چهارده روز پس از دریافت کالا صورت می گیرد.
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Ablösesumme {f} U مقدار پولی که با پرداخت آن ورزشکاری از یک تیم به تیم دیگر منتقل می شود
Akonto {n} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U ۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Akontozahlung {f} U پول بیعانه [پیش بها] [پیش پرداخت] [سپرده] [ودیعه]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
befassen U در بر گرفتن
behandeln U در بر گرفتن
bringen U گرفتن
schaffen U گرفتن
holen U گرفتن
umfassen U در بر گرفتن
zurücknehmen U پس گرفتن
halten U گرفتن
aufbewahren U گرفتن
rezipieren U گرفتن
Recent search history Forum search
1Stalking-Methoden
1rezipieren
1ein stück von Kuchen bekommen
1überschätzen
1etwas vornehmen
1ausrasten
0عکس گرفتن از دندان توسط دندانپزشک
1Bitte zahlen!
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com